Environmentalist


تازه‌ترین هنرنمایی پرویز کردوانی در دانشگاه هنر!

    دکتر پرویز کردوانی، در تازه‌ترین موج از پیشنهادهای حیرت‌انگیزش برای بهبود وضعیت ایران، توصیه کرده تا برای نجات مردم آذربایجان و پایان دادن به غم و درد و رنج آنها، مرگ دریاچه ارومیه را پذیرفته و این بیمار بستری در اتاق اغما را بیش از این زجر نداده، سرم‌ها و آمپول‌های مسکن را رها کنید و محترمانه به خاکش سپارید و پس از ریختن 10 سانتی‌متر خاک بیابان‌های ایران بر مزارش، گل برویانید و سبزه درو کنید. ساده‌تر آن که این استاد بازنشسته دانشگاه تهران بر این باور است که برای نجات مردم منطقه و صرفه‌جویی در هزینه‌ها، چاره‌ای جز پایان‌دادن به زندگی دریاچه ارومیه نداریم؛ راهکاری که آشکارا بر این باورم که خطایی فاحش است؛ چرا که از قضا نگارنده و بسیاری از فعالان و متخصصان حوزه محیط زیست، منابع طبیعی و امور آب بر این باورند که نجات پایدار کیفیت زندگی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه در گرو نجات دریاچه ارومیه است. در این میان البته یک نکته غم انگیز دیگر، واکنش منفعلانه و سکوت سنگین حاکم بر همه‌ی آن سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها، استانداری‌ها، دانشگاه‌ها و نمایندگان مجلسی است که ظاهراً بارها نسبت به خشک شدن دریاچه ارومیه ابراز تأسف کرده و خواهان احیای مجدد آن شده‌اند و حتا در عهدنامه یا توافق‌نامه "باری"، وظایفی هم برای خویش تعیین کرده‌اند و اینک همه گوشه‌ای نشسته و واکنشی نشان نمی‌دهند! چرا؟

    در این باره امروز، یادداشتی را در روزنامه اعتماد به چاپ رسانده‌ام که به همراه دو یادداشت دیگر از استاد اسماعیل کهرم و دکتر ناصر کرمی، در صفحات نخست و ششم این روزنامه انعکاس یافته است:

 

    پیشنهادی خطرناک‌تر از خشک شدن دریاچه ارومیه!

    هفته گذشته، دکتر پرویز کردوانی طی سخنانی در تالار شهید آوینی دانشگاه هنر ، دست به یک هنرنمایی جدید زد و مشکل دریاچه ارومیه را برای همیشه حل کرد! پیشنهادی که ناگفته پیداست تا چه اندازه می‌تواند مورد توجه و استقبال همه‌ی آن مسئولین بومی، نمایندگان مجلس و مدیرانی در وزارت نیرو، جهاد کشاورزی، استانداری‌های سه استان درگیر و سازمان حفاظت محیط زیست قرار گیرد که سیمای امروز دریاچه ارومیه، نتیجه‌ی عملکرد نابخردانه‌ و مدیریت کلنگی آنها در طول چند دهه‌ی اخیر بوده است. چرا که یکبار و برای همیشه کابوس خشک شدن دریاچه و ناتوانی مدیران در احیای دوباره‌‌ی آن را از یک تهدید به یک فرصت بدل می‌سازد تا همه یک نفس راحت کشیده و مجدداً همه چیز آرام شود! آرامشی که البته به نظر نگارنده، خطرش حتا بیشتر از وقوع توفان‌های گرد و غبار و ریزگرد نمکی در سواحل خاوری دریاچه ارومیه است.

نخست، ببینیم دکتر کردوانی دقیقن چه گفته است؟

ایشان، پیشنهادی در چهار مرحله ارایه داده‌اند:

1- روند خشک شدن دریاچه را خودمان افزایش دهیم و با آمپول این بیمار رو به مرگ را بیش از این زجر ندهیم؛

2- از ورود هر نوع آبی، حتا آب ناشی از بارندگی به درون حریم دریاچه ممانعت به عمل آوریم؛

3- همزمان طرح نمک‌روبی از بستر دریاچه آغاز و به اجرا درآید؛

4- در آخرین مرحله، سطح دریاچه را به ضخامت 10 سانتی‌متر از شن و ماسه بپوشانیم و سپس در آن تخم گیاه بپاشیم تا سبز شود.

    روش دکتر کردوانی در ساده کردن مسایل طبیعی، البته قابل تقدیر است، اما آیا به راستی روند قهقرایی اجزاء درهم‌تنیده و سامانه‌ی چند بعدی و پیچیده یک بوم‌سازگان (اکوسیستم) آبی/خشکی پهناور مانند دریاچه نیم‌میلیون هکتاری ارومیه را می‌توان به مرگ یک انسان تشبیه کرد؟ چگونه قرار است از ورود هر نوع آبی به دریاچه جلوگیری کرد؟ مگر دریاچه زهکش طبیعی حوضه آبخیز 5.2 میلیون هکتاری ارومیه نیست و مگر می‌توان شیب منطقه را تغییر داد؟ حتا اگر منظور آقای دکتر چراغ سبز نشان دادن به وزارت نیرو برای ساختن سدهای بیشتر بر روی یازده رودخانه اصلی منتهی به دریاچه است، باید بدانند که هیچ سدی تاکنون در جهان ساخته نشده که بتواند از گذر تمامی آب رودخانه جلوگیری کند. در مورد نمک روبی و جابجایی حجم عظیم نمک موجود در بستر دریاچه که به گفته‌ی معاون وقت سازمان حفاظت محیط زیست (دکتر صدوق) میزان آن بین 8 تا 10 میلیارد تن است، چه ابزاری مد نظرشان است و در چه زمانی می‌توان این حجم عظیم را انتقال داد و بر فرض که همه‌ی این نمک را هم جارو کرده و سوار بر کامیون‌های موجود در همه‌ی کره‌ی زمین کردیم، آنگاه کجا ببریم؟! نکند قرار است یک جا دپو شود تا به تدریج نیاز هزار سال آینده بشریت به خمیر دندان را رفع کند؟!

     و دست آخر اینکه آن حجم عظیم شن و ماسه به ضخامت 10 سانتی متر را از کجا و با چه هزینه‌ای باید بیاوریم؟ و آیا آن ماسه‌ها خود فرسایش بادی را در منطقه تشدید نخواهند کرد؟ آیا حرکت و تردد حجم عظیم ماشین آلات برای بردن نمک‌ها و سست کردن ساختار آنها، خود منجر به تشدید سونامی نمک در منطقه نخواهد شد؟ آیا طرح‌های مرتع‌کاری ما در اراضی به مراتب مطلوب‌تر که در زیر خاک 10 سانتی‌متری‌اش هم نمک نیست، جملگی جواب داده، که اینک می‌خواهیم چنین طرحی را به اجرا درآوریم؟ و مهم‌تر آن که آیا هزینه‌ی انجام این عملیات، کمتر از هزینه‌هایی خواهد بود که به هدف احیاء مجدد دریاچه قرار است صورت گیرد؟

    و البته به نظرم، خطرناک‌ترین وجه پیشنهاد دکتر کردوانی آن است که این پیام را به همه‌ی طبیعت‌ستیزان می‌دهد: بزنید، ببرید، خشک کنید و نگران هم مباشید؛ فوقش در نهایت، آن تالاب و دریاچه خشک شده را تبدیل به مرتع می‌کنیم یا یک بیابان و کویر زیبا به جایش می‌آفرینیم و تمام!

    آیا دکتر کردوانی نمی‌دانند که در دنیا صدها مؤسسه علمی و هزاران دانشمند و کارشناس در حال تلاش هستند تا به کمک تشکل‌های مردم‌نهاد مرتبط، ده‌ها دریاچه و تالاب در حال خشک شدن را نجات دهند؟ آیا فلسفه فهرست مونترو در کنوانسیون بین‌المللی رامسر را فراموش کرده‌اند که تاکنون توانسته‌اند شمار قابل توجهی از تالاب‌های رو به انقراض را دوباره با اعمال تمهیداتی بخردانه نجات دهند؟ لطفاً دانش‌واژه‌ی  Lake restoration را در موتورهای جستجوگر، بکاوید تادریابید که چه تعداد دریاچه و تالاب در آمریکا، اروپا، استرالیا، آسیا و ... تاکنون از خطر مرگ در جهان نجات یافته‌اند.

 

    درست است که دریاچه ارومیه در حال مرگ است، اما به راستی تاکنون جز حرف، چه اقدام عملی و جدی برای نجاتش انجام داده‌ایم که اینک اینگونه مأیوسانه خواهان قتل عمدی‌اش شده‌ایم و چگونه می‌خواهیم چنین جنایتی را برای نسل آینده توجیه کنیم؟ دریاچه آرال بیش از 40 سال است که خشک شده، اما هنوز دارند تلاش می‌کنند تا شتاب مرگش را به تأخیر اندازند و ما اینگونه نامهربانانه با نگین فیروزه‌ای آذربایجان رفتار می‌کنیم. به خدا سزاوار نیست! هست؟

  http://darvish100.blogfa.com/post-2277.aspx

  بیشتر بدانید:

    - رد پای دکتر پرویز کردوانی و اندیشه هایش در این تارنما

نویسنده: mannane ׀ تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:پرویز کردوانی, دریاچه ارومیه, خشکسالی, سونامی نمک, اسماعیل کهرم, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پیام بحران خشکسالی در آمریکا برای ما در ایران!

 

 

     تازه‌ترین نقشه‌های وضعیت خشکسالی در ایالات متحده آمریکا که توسط مرکز پایش خشکسالی آن کشور – US Drought Monitor - در بیست و یکم اوت (31 مرداد) 2012 منتشر شده است، نشان می‌دهد که ممکن است شدت رخداد خشکسالی، چنان شتاب گرفته و کارمایه‌های تولیدی آن کشور در بخش کشاورزی را به نحوی متأثر کند که ابعاد فاجعه و خسارت به مراتب بزرگ‌تر از خشکسالی مشهور و 4 ساله آمریکا در آغازین سال‌های شروع هزاره‌ی سوم – بین سال‌های 2000 تا 2004 - شود. وضعیت به گونه‌ای است که فقط چیزی در حدود 10 درصد از خاک ایالات متحده آمریکا در سال 2012 از ریزش‌های آسمانی نسبتاً مطلوبی برخوردار بوده و از اثرات خشکسالی متأثر نشده ‌است. حتا در ایالت همواره پرآب شمالی، یعنی آلاسکا هم، آثار خشکسالی بر منابع آب و خاک یک سوم از این سرزمین پهناور اثر گذاشته است. بدترین وضعیت را البته در این میان، ایالت‌های مرکزی و شرقی آمریکا، به ویژه ایلینویز، آیووا، میسوری، ایندیانا، آرکانزاس، کانزاس و نبراسکا دارند که حدود 50 تا 90 درصد از وسعت‌شان، دچار شدیدترین نوع خشکسالی شده و میزان ریزش‌های آسمانی‌شان به نسبت میانگین دراز مدت منطقه، تا 80 درصد کاهش یافته است؛ رخدادی که کاهش معنی‌دار محصولات زراعی و متعاقب آن، افزایش قیمت جهانی این اقلام زراعی، به ویژه ذرت و گندم را در پی داشته است.

    حتا به منظور صرفه‌جویی بیشتر و مقابله با کمبود شدید منابع آب، بسیاری از برنامه‌ها و پروژه‌های بلندپروازانه آمریکا در گردشکده مشهور این کشور – لاس وگاس - متوقف شده؛ واقعیتی که کاهش رونق ساخت و ساز و قیمت مسکن و زمین در آن نواحی را در پی داشته است. به ویژه آن که یکی از بالاترین نرخ‌های اُفت سطح آب زیرزمینی و نشست زمین، اینک از آن منطقه و نواحی مجاورش در کالیفرنیا گزارش می‌شود.
    پرسش اصلی این است که چرا آمریکا با استناد به قدرت فناوری خیره‌کننده خود و با استفاده از تکنیکی به نام بارورسازی ابرها، نتوانسته است این بحران را مهار کند؟ همچنین، چرا دولت مقتدر و مغرور مرکزی قادر نیست از روش‌های تغییردهنده‌ی اقلیم چون هارپ به نفع خود سود جوید؟ در عوض با برگزاری و تقویت چندین نوع از اتاق‌های فکر و جلب نظر تصمیم‌سازان داخلی و مردم محلی، می‌کوشد تا با تبیین روش‌های غیرسازه‌ای و اعمال مدیریت بر مصرف درست و اصولی آب، ابعاد نگران‌کننده‌ی این بحران را به کمینه برساند.
    شگفت‌آور آن که به رغم آشکار شدن چنین ناتوانی مهمی در ساختار اجرایی بدنه دولت آمریکا برای مهار غول خشکسالی و کاهش اثرات سؤ جریان بیابان‌زایی، همچنان پیام‌ها و مصاحبه‌هایی از مقامات تصمیم‌گیر کشورمان منتشر می‌شود که صراحتاً وضعیت خشکسالی چندساله در جنوب خوزستان و دیگر نواحی جنوبی کشور را دسیسه غرب به رهبری آمریکا برای ربایش ابرهای باران‌زا عنوان می‌کنند. و از سوی دیگر، می‌خواهند تا مجدداً با استفاده از بارورسازی ابرها، مشکل دریاچه ارومیه را حل کنند! درصورتی که به رغم ادعاهای وزارت نیرو مبنی بر ورود 2 میلیارد مترمکعب آب به محوطه دریاچه در سال جاری و افزایش 15 درصدی میانگین ریزش‌های آسمانی در اثر بارورسازی ابرها، تازه‌ترین بررسی‌ها نشان می‌دهد که ابعاد خشکسالی در دریاچه ارومیه در 25 مرداد 1391 به مراتب فاجعه‌بارتر از سال‌های پیش از آن در چنین روزی بوده است، به نحوی که برای نخستین بار، ماهیت جزیره‌های دریاچه ارومیه کاملاً از میان رفته و به یکدیگر متصل شده‌اند .
    امید که پیام و زنهار بحران خشکسالی در آمریکا را به درستی درک کرده و باور کنیم، برای مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی، بهترین کار مدیرت تقاضا بر بنیاد آموزه مدیریت به هم پیوسته منابع آب به تفکیک حوضه‌های آبخیز کلان کشور است و بدترین کار، متهم کردن آسمان به کم کاری! یا کشورهای غربی به دزدی ابر و عوض کردن مسیر باد غالب است.

 بازتاب این یادداشت در:
روزنامه اعتماد
تابناک

منبع: http://darvish100.blogfa.com/post-2230.aspx

 نوشته شده در  یکشنبه 5 شهریور1391ساعت 0:50  توسط محمد درویش 

نویسنده: mannane ׀ تاریخ: دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:خشکسالی, آمریکا, لاس وگاس, آلاسکا, دریاچه ارومیه, بارورسازی ابرها, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خورشید سیاه ، نور می‌تاباند بر فرهنگ محیط زیستی ایرانیان

    گروه خورشید سیاه، احتمالاً نخستین گروه در حوزه‌ی موسیقی است که اغلب آثار خود را به موضوعات مهم محیط زیستی اختصاص داده است. برخی از آثار این گروه را آنقدر دوست دارم که همواره زمانی که در سفر هستم، آنها را گوش می‌دهم ... ماجرای خرس قطبی سمیرم، یا قصه‌ی ریزگردهای عربی ، یا خرس سیاه بلوچی و یا دردنامه دریاچه ارومیه را حتمن از ایشان شنیده‌اید ...
    اینک فرصتی مهیا شده تا طرفداران محیط زیست ایران بتوانند از نزدیک با کار این عزیزان آشنا شده و دست مریزادی جانانه نثارشان کنند. لطفاً تنهای‌شان نگذارید و در شانزدهمین روز از شهریورماه 1391 با حضور در فرهنگسرای پورسینا از ایشان حمایت کنید.
    همچنین امیدوارم، معاونت آموزش سازمان حفاظت محیط زیست کشور و نیز روابط عمومی سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور چتر حمایت خود را بر سر این جوانان هنرمند و سبزاندیش وطن گسترانده و سزاوارانه به ترویج چنین حرکت‌هایی همت گمارند.
    پس قرار ما باشد، پنج شنبه: ساعت هشت شب شانزده شهریور در خیابان ایران زمین برای دیدن و شنیدن آثاری از فرزندان هنرمند و طبیعت دوست ایران زمین. 

 

نویسنده: mannane ׀ تاریخ: سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:خورشید سیاه, خرس قطبی سمیرم, ریزگردهای عربی, کنسرت محیط زیستی, دریاچه ارومیه, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , mannane.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com